۱۳۹۵ فروردین ۲۸, شنبه

Long Life matters

جنب همان تقاطعی که می توان گلهای لاله را از دخترک گل فروش نخرید و به چراغ قرمز روبرو همانطور دقیقه ها خیره ماند، 
پیرزن ثروتمندی زندگی میکند که شبها نون جوی خشک مانده با ماست میخورد و روزها تمام وقتش را جلوی پنجره زاغ سیاه پسرهای جوان همسایه ها را چوب میزند.
تمام ثروتش هم قرارست بعد از مرگش برسد به تنها وارثش مَلوس - گربه سیاهِ لاغرِ زشت ِ پیری - که هر شب همان نان خشک و ماست را می خورد و می خوابد/.
پی نوشت: زندگی همان گل لاله ایست که صبح با طراوتست و غروب به آب جوی سپرده میشود/.



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر